یه جایی با چند تا از دوستان قرار بود هر کس سه تا کلمه بگه و نفر بعد با استفاده از اونا یک یا چند بیت شعر بگه، وقتی داریوش کاردان با کلمات نفر قبلی شعر رو ساختن، کلماتی که تحویل نفر بعد دادن اینا بود: خر، الاغ، یابو. بنده هم شعر زیر رو تحویل جامعه هنری دادم!
در صورتِ خریم و به سیرت، الاغها
کبکیم و میپریم به سبک کلاغها
یابو شدیم و هر کس و ناکس سوارمان
وانگه گرفتهایم ز یابو سراغها
از بس دروغ میشنویم از درشت و ریز
گردیده بس درازتر از حد، دماغها
در مملکت فضای شعار است و اعتراض
خرها به صوت عرعر و گاوان به ماغها
هر ظلم میکنند، کسی توی باغ نیست
بیرون شدند مردم هالو ز باغها
دی شیخ گرد شهر به دنبال آدمی
از دیو و دد ملول و به دستش چراغها
باید به سردخانه پناه آوریم تا
قدری خنک شوند در این سینه، داغها
1- حبسیه
مرحوم «مسعود سعد سلمان» از شعرای حبسیه سرای ایرانی است که سالهای زیادی از عمرش را در زندان گذرانده. ایشان یک حبسهای دارد با این مطلع: «شخصی به هزار غم گرفتارم / در هر نفسی به جان رسد کارم» و در ابیات بعد هم از زندان شکایت میکند و فریاد بیگناهی سر میدهد. بنده خدمت جناب سعد سلمان عرض میکنم که اگر چه زندگی پشت میلههای زندان دشوار است، اما تصدیق بفرمایید زندگی در مملکتی که مرزهایش با سیم خاردار تزئین شده (البته نه برای ممانعت از ورود خارجیها بلکه برای منع خروج داخلیها!) و اوضاع و احوال سیاستهای داخلی چندان قاراش میش است که چیزی نمانده وضعمان حکایت این بیت شیخ شیراز شود که «ملخ بوستان خورد و مردم ملخ» و در شرح احوال سیاست خارجی، همین دوبیتی ادبب الممالک فراهانی بس:
چنان ر...ند احزاب سیاسی به اصل و فرع قانون اساسی
که نتوان دیگر آن را پاک گردان مگر با صد زبان دیپلوماسی
حالا جناب سعد سلمان! خودتان بفرمایید، جا دارد بنده مصراع اول از شعر شما را بگیرم و به این روز بیندازم یا خیر؟!
«شخصی به هزار غم گرفتارم»
از سفته و وام و قرض بیزارم
یک خانه خریدهام چهل متری
بر هر کس و ناکسی بدهکارم
در سفره نیامد این خوراک نفت
اما چه کنم، به رو نمیآرم
در سفره به جز هوا نمیبینم
یعنی که اصالتاً هواخوارم
شغلی به سراغ من نمیآید
هر چند لیسانس دولتی دارم
خوابند تمام مردم ایران
من یک تنه مثل جغد بیدارم
تا بار دهد درخت آزادی
تخمش رو به هر سوراخ میکارم
با این همه، گر شکایتی گویم
امشب به حصار و صبح بر دارم
2- بخ بخ میرزا
استاد بهاء الدین خرمشاهی -حافظ شناس و قرآن پژوه سرشناس- از جمله طنز پردازانی است که کمتر او را به این عنوان میشناسند. قریحهی طنز استاد خرمشاهی از جمله اکتشافات مرحوم کیومرث صابری (گل آقا) است که بعد از این اکتشاف، ایشان با نام مستعار بخ بخ میرزا در چندین شماره از گل آقا، مطلب نوشتند. چند نمونه از آثار طنز استاد را با هم میخوانیم:
ادامه مطلب ...مرا آدم تو را حور آفریدند
تو را از من چرا دور آفریدند؟
چه گفتی روز خلقت با خدایت
که سیمای تو اینجور آفریدند
اسیر زلف موّاجت شدم من
ز مویت بهر من تور آفریدند
سر من تاس مانند کف دست
تو را با گیسوی بور آفریدند
صدایت دلنشین مانند بلبل
صدایم را چو شیپور آفریدند
رخت با تیر مژگان شد مسلح
مرا همرزم ساتور آفریدند
میان من و تو اندر تفاوت
هزاران فرق ناجور آفریدند
برای اینکه من گِردت نگردم
پلیس و گشت و مأمور آفریدند
که تا کتمان کنم مست تو هستم
برایم آب انگور آفریدند
برای عاشقان سینه چاکت
میان بیسُتون، گور آفریدند
خوشا آنان که رویت را ندیدند
خوشا هر آنکسی کور آفریدند